دختران خیابان انقلاب در قیام دی ماه 96
حقوق زنان و مبارزه با حجاب اجباری
عیسی پهلوان

03.03.2018

شاید فعالیت هایی همانند کمپین یک میلیون امضا و این بار برای حجاب اختیاری، و فراخوان هایی در ابراز مخالفت با حجاب اجباری و نابرابری حقوق زن و مرد و تظاهرات و گردهمایی های اعتراضی زنان و بکارگیری دیگرشکل های مبارزه  فردی و گروهی برای تحقق حجاب اختیاری در درون کشور و پشتیبانی از این مبارزات از سوی ایرانیان خارج از کشور با یاری سازمان ها و نهادهای مدنی مترقی دیگر کشورها به پیشبرد امر مبارزه در این راستا  یاری رساند و راه را برای رهایی بانوان ایرانی از بردگی کار خانگی و خشونت خانوادگی و آزار خیابانی و برای برابری کامل حقوقی مرد و زن و مشارکت زنان در همه ی گستره های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اداری کشور هموار سازد.

حرکت های خود بخودی گسترده توده ای و خیزش ها وقیام ها ی مردمی پدیده هایی از درون خود بروز و برون می دهندکه روی دادن و دامنه ی تاثیرات شان پیش بینی پذیرنیست. پدیده هایی که گاه بخشی از لرزه ها یند و زمانی هم از پس لرزه ها. پدیده رفع حجاب از سوی یکی از بانوان شرکت کننده در یکی از  تظاهرات مردمی در تهران که در آغاز چندان به چشم نیامده بود با شتابی شگفت از یک امر منفرد و کوچک به موضوعی سراسری و ملی و حتی جهانی بدل گشت و موضوع حجاب اجباری در حکومت اسلامی ایران را که دست پخت واپس گرایان و نیروهای سنتی هوادار آیت الله خمینی در انقلاب ایران بود به پهنه ی سیاست روز پرتاب کرد و واکنش هایی دور از انتظار در میان مردم، جناحهای گوناگون حکومت و همچنین برون از مرزها در پی آورد و نام ویدا موحد را که در خیابان انقلاب تهران در اعتراض به حجاب اجباری  روسری از سر برگرفته  و آنرا بر چوبی آویخته بود، در ایران و خارج از کشور بلندآوازه ساخت و مخالفت با حجاب اجباری را به موضوع روز و یک پدیده ملی فرا رویاند. گویی خشم و نفرتی که در دل جامعه و میلیون ها زن و مرد مدرن  ایرانی لانه کرده بود به ناگاه سر باز نمود و چهار دهه تلاش عرق بیز سرکوبگرانه حکومت اسلامی در تحمیل حجاب به بانوان ایرانی  را به پرسش گرفت و پایه های آن را بشدت به لرزه در آورد و موضوع حق آزادی پوشش برای زنان ایرانی و برابری حقوقی زن ومرد در ایران را به موضوع روز بدل ساخت.

حجاب همانند بسیاری از دیگر پدیده های اجتماعی و فرهنگی  پیشینه تاریخی ویژه خود را داراست. از زمانی که ایران آرام آرام پای به دوران مدرن و مناسبات جدید نهاد، چگونگی برخورد با پوشش زنان و برداشتن حجاب هم در میان گروه های معینی از مردم مطرح گشت.

گویا برای نخستین بار در تاریخ معاصرایران، طاهره قره العین بانوی آزاده و شاعر و سخنور  بابی در سال های آغازین سلطنت ناصرالدین شاه در برابر گروه بزرگی از مردان بابی در گردهمایی بدشت بابیان با شهامتی ستودنی حجاب از چهره برگرفت. این نخستین گام در  برداشتن حجاب و آزادی پوشش زنان در ایران بود. طاهره مبارز زن سربلندی بود که در پاسخ به شاه مستبد قاجار سروده بود:

تو و تاج و تخت سکندری                   من و راه و رسم قلندری

اگر آن خوشست تو در خوری             و گر این بدست مرا سزا

طاهره قره العین که از چهره های درخشان تاریخ کهنسال ماست به فرمان ناصرالدین شاه، همچون میرزا تقی خان امرکبیر ناجوانمردانه به قتل رسید.

با پیوندها وآشنایی های بیشتر ایرانیان با تمدن اروپایی و دگرگونی های فرهنگی و اجتماعی و جنبش مشروطه خواهی، زنان و مردان تجددخواه ایرانی توجه بیشتری به امر حقوق زنان و آزادی پوشش و برداشتن حجاب نشان دادند. از دستاوردهای انقلاب مشروطه پایه گذاری انجمن ها و نشریه های زنان و مدرسه های دخترانه بود که همه پدیده هایی نو در جامعه ایرانی آن روزگار بودند. نخستین مدرسه دخترانه را خانم استرآبادی در سال 1285 با شرکت 20 دانش آموز دختر پایه گذاشت.در فاصله پیروزی  مشروطیت تا 1304 بیش از 20 انجمن زنان در ایران تشکیل شد. در سال های  1285 و 86  در نخستین سال های پیروزی مشروطیت انجمن حریت نسوان از جمله با شرکت خانم ها صدیقه دولت آبادی از چهره های درخشان جنبش زنان ایران و تاج السلطنه و شمس الملوک جواهر و اتحادیه غیبی نسوان و کمیته زنان تبریز بصورت مخفی ایجاد شدند. گروه مخفی مجمع کشف حجاب و جمعیت همدلان و جمعیت نسوان وطنخواه،که محترم اسکندری از مبارزان برجسته ی حقوقق زنان ازپایه گذاران آن بود، و انجمن مخدرات وطن از جمله انجمن های زنانی بودند که برای رفع حجاب و دفاع از حقوق زنان تشکیل شده بودند.  نشریه هایی چون مجله عالم نسوان و مجله ی شکوفه و مجله دانش و نشریه زبان زنان  و نامه بانوان در آن سال ها  در دفاع از حقوق زنان و رفع حجاب می کوشیدند.  سال ها پیش از فرمان رضا شاه در مورد کشف حجاب در سال 1314 که روشنفکران مشروطه خواه و اهل سیاست مدرن در دستگاه سلطنتی هم نقش مهمی در آن داشتند، قمرالملوک وزیری خواننده بزرگ در کنسرتی در گراند هتل تهران بی حجاب به روی صحنه آمد و به هنر نمایی پرداخت، اقدامی که با مخالفت شدید ملایان پایتخت و قشرهای سنتی روبرو شد.

روندی که از برداشتن حجاب ازسوی بانو قره العین و قمرالملوک و کشف حجاب رضا شاهی آغاز شده بود با استعفا و تبعید او آرام آرام در دهه های بعد ادامه یافت . در دهه ی بیست با توجه به شرایط جدید کشور،  جنبش توده ای و حزب توده ایران و دیگر نیروهای تجددخواه گام های موثری برای  طرح حقوق زنان و ایجاد سازمان های سراسری زنان برداشتند و شمار زیادی از زنان ترقی خواه به این مبارزه پیوستند، بانوانی چون مریم فیروز و ملکه محمدی.  این روند با دگرگونی های ساختاری اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و مدرن تر شدن جامعه و رفتن زنان به دانشگاه ها و یافتن حق رای در دهه ی 40 و افزایش خودآگاهی بانوان ایرانی شدت بیشتری بخود گرفت. در دوره پهلوی دوم، حجاب جنبه اختیاری پیدا کرد و در میان قشر بالایی و متوسط جامعه، بی حجابی امری گسترده و عمومی شد و در مدرسه ها و دانشگاه ها و ادارات دولتی و شرکت ها و بیمارستان ها، دختران و زنان عموماَ بدون حجاب بودند.  در سال های پیش از انقلاب حدود 35 در صد دانشجویان ایران را زنان تشکیل می دادند. در اداره های دولتی و مدرسه ها و شرکت های خصوصی زنان مشغول به کار بودند و 2 نفر از بانوان هم به وزارت رسیدند. یکی از آنها دکتر فرخ رو پارسا وزیر آموزش وپرورش کابینه ی هویدا بود که پس از  پیروزی انقلاب با محاکمه ای فرمایشی   به جوخه اعدام سپرده شد. شاید گناهان غیرقابل بخشایش او از دیدگاه خلخالی ها، زن بودن، بی حجاب بودن و بهایی بودن او بود. از دیگر سو در دهه ی پنجاه با گسترش مبارزات ضد استبدادی و ضد وابستگی و پاگیری جنبش چریکی ده ها نفر از زنان ایرانی به این مبارزه ی مرگ و زندگی پیوستند که بسیاری از آنان سر از زندان های شاه در آوردند و شماری شان هم جان باختند؛ چهره هایی چون نسترن آل آقا و مرضیه احمدی اسکویی.

قشرهای سنتی و واپس گرایان، بویژه بخشی از  روحانیت شیعه با دگرگونی موقعیت و نقش زنان ایرانی در جامعه و تحقق حتی بخش کوچکی از حقوق انسانی و شهروندی آنان بشدت مخالف بودند. در دهه های چهل و پنجاه شمسی این مخالفت ها آشکارتر شد. در انقلاب بهمن 57 زنان ایرانی پا به پای مردان در روند انقلاب فعالانه شرکت جستند، در گردهم آیی ها، تظاهرات و اعتصاب ها، در محیط کار و خیابان و مدرسه و دانشگاه اما به رغم همه ی این فعالیت ها و کوشش ها و مبارزات، پس از پیروزی انقلاب و بر سر کار آمدن روحانیت شیعه و متحدانش همه ی حقوق آنان پایمال شد و هر آنچه که در درازای دهه ها از مشروطه به بعد به دشواری بدست آمده بود با اجرای شریعت اسلامی بر باد رفت و بدین سان، زنان ایرانی یکی از بازندگان اصلی بر سر کار آمدن حکومت اسلامی و ولایت فقیه شدند و چرخه ی زمانه برای آنان شتاب آلوده به عقب برگشت و لگدکوبی حقوق زنان و سرکوب سیستماتیک آنان برای استقرار مردسالاری قرون وسطایی مذهبی آغاز شد. موردهای زیر بخشی از تلاش های جمهوری اسلامی در چهار دهه ی گذشته دراین راستاست:

  1. اجباری شدن حجاب
  2. تعطیلی دادگاه های حمایت از خانواده
  3. امکان ازدواج مجدد مردان و رواج صیغه
  4. محرومیت از حق طلاق و حق نگهداری فرزند پس از طلاق
  5. پایین آمدن سن ازدواج دختران
  6. جداسازی دختران وپسران در مدرسه
  7. ممنوع کردن پخش صدای هنرمندان زن
  8. جلوگیری از رفتن بانوان به سالن ها و استادیوم های ورزشی
  9. ممنوعیت دوچرخه سواری
  10. حق سفر به خارج تنها با اجازه مرد
  11. نبود امکان تحصیل در شماری از رشته های علمی برای دختران
  12. ادامه قانون نابرابر ارث.

هنوز چند روزی از پیروزی 22 بهمن نگذشته بود که در 16 اسفند ماه 57 آیت الله خمینی به مساله ی حجاب در کشور پرداخت و گفت:

«شنیده ام وزارتخانه ها همان است که در زمان طاغوت بود. وزارتخانه های فعلی غیر اسلامی است. وزارتخانه ی اسلامی نباید در آن معصیت بشود. در وزارتخانه های اسلامی نباید زن ها لخت بیایند، اما با حجاب باشند مانعی ندارد بروند کار بکنند، لکن با حجاب شرعی باشند».

این فتوا سرآغاز برقراری حجاب اجباری و پایمالی همه سویه حقوق زنان ایرانی در نظام مردسالار اسلامی بود.

فردای آن روز، 8 مارس و روز جهانی زن با اعتراض ها و تظاهرات زنان تجدد خواه مخالف حجاب همراه شد. این اعتراض ها و گردهمایی ها تا 21 اسفند ماه به درازا کشید و هزاران نفر در آن شرکت کردند.  در17 اسفند زنان بسیاری در دانشگاه تهران با شعارهایی چون

نه روسری، نه توسری، استقلال، آزادی

مرگ بر استبداد، درود بر آزادی

آزادی زنان حق مسلم ماست

ای زن آزاده از حقت دفاع کن

استقلال مساوات آزادی

زن و مرد کشته شدند/هردو باید آزاد باشند

گرد هم آمدند و سپس به سوی ساختمان نخست وزیری حرکت کردند.

در روزهای بعد تظاهرات و گردهمایی های بانوان در مخالفت با حجاب اجباری، در مکان های گوناگون شهر تهران، در دانشگاه تهران و میدان آزادی و ساختمان دادگستری و همچنین در دیگر شهرها از جمله تبریز، اصفهان، بندر عباس، سنندج، مهاباد، خرمشهر، آبادان و … برگزار شد که با رویارویی دسته های حزب الله که ازجمله شعار «یا حجاب یا تیزاب» سر می دادند روبرو شد.

در گردهمآیی اعتراضی در ساختمان دادگستری تهران در 19 اسفند ماه که زنان بسیاری از قشرهای گوناگون جامعه در آن شرکت داشتند مخالفان حجاب اجباری قطعنامه ی جالبی صادر کردند که پس از 4 دهه، خواسته های مطرح شده در آن برای امروز و فردای مبارزات آزادی خواهانه  و مدرن زنان ایرانی و همه ی نیروهای ترقی خواه همچنان روز آمد و در دستور کار است. خواسته هایی که سوگمندانه حتی از سوی شماری از گروه های چپ و مدرن ایرانی در آن زمان مورد توجه جدی قرار نگرفت.

  • پوشش متعارف زنان، باید با توجه به عرف و عادت و اقتضای محیط، به تشخیص خود آنان واگذار شود.
  • حق برخورداری از حقوق مساوی با مردان، از حقوق مدنی برای زنان کشور شناخته شده و هرگونه تبعیضی در این قانون و قوانین مربوط به حقوق خانواده، از میان برداشته شود.
  • حقوق سیاسی و اجتماعی و اقتصادی زنان، بدون هیچ تبعیضی حفظ و تامین گردد.
  • امنیت کامل زنان در استفاده از حقوق و آزادی های قانونی تضمین شود.
  • برخورداری واقعی از آزادی های سیاسی، آزادی قلم و بیان و عقیده و آزادی شغل و اجتماعات، برای زنان و مردان کشور تضمین گردد.
  • هر نوع نابرابری بین زن و مرد در قوانین موضوعه، مرتفع شود.

گستردگی اعتراض ها ، واکنش مقام های حکومت جدید را در پی داشت که بر ضرورت حجاب تاکید داشتند. از جمله آیت الله طالقانی گفت، این حجاب ساخته ی من و فقیه و این ها نیست نص صریح قرآن است. هو و جنجال راه نیندازند. از آنها خواهش می کنم که با لباس ساده با وقار، روسری هم سرشان بیاندازند، به جایی بر نمی خورد.

این اعتراض ها  راه به جایی نبرد و زان پس  یورش سازمان یافته ی حکومت اسلامی برای برقراری حجاب اجباری و بازپس گیری حقوق زنان گام گام به پیش رفت.

در تیر ماه 59 آیت الله خمینی انقلاب اداری را اعلام و شورای انقلاب هم ورود خانم های بی حجاب به اداره ها را ممنوع کرد. دادستان انقلاب دستور داد که از 17 تیر ماه حقوق خانم های کارمند بی حجاب قطع گردد. اعتراض بسیاری از بانوان به حجاب اجباری به اخراج شان از محل های کار انجامید. برای نمونه 139 نفر از خانم ها در سازمان صنایع دفاع و 43 نفر از پرستاران بیمارستان شهر مسجد سلیمان که به پوشش اسلامی تن در نداده بودند از کار اخراج شدند. در مدرسه ها و دانشگاه ها هم اجباری کردن حجاب پیگیرانه و سازمان یافته پی گرفته شد. روحانیت شیعه، هیات موتلفه، انجمن حجتیه، فدائیان اسلام و هزاران نفر از توده ی سنت گرا که به انقلاب و حکومت پیوسته بودند روند حجاب اجباری و پایمالی حقوق زنان را پیش بردند.

در سال 1362 حجاب اجباری لباس قانون برتن کرد. در قانون تصویبی تعزیرات آمد «زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به تعزیر تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهند شد». در سال 65 با تصویب یک قانون جدید افزون بر لباس به موضوع آرایش بانوان هم پرداخته شد بر وفق آن «کسانی که در انظار عمومی وضع پوشیدن لباس و آرایش آنان خلاف شرع و یا موجب ترویج فساد و یا هتک عفت عمومی باشد، توقیف و خارج از نوبت در دادگاه صالحه محاکمه و حسب مورد به یکی از مجازات های مذکور در ماده 2 محکوم می گردند».  مجازات های برشمرده در ماده 2 از تذکر و توبیخ تا 40 ضربه شلاق و جریمه نقدی تا 300 هزار ریال بود. در ادامه ی این روند، در قانون مجازات اسلامی تصویبی سال 1375 در تبصره ماده 638 دیگر بار به همین مجازات ها اشاره رفته است. افزون بر این ها شورای انقلاب فرهنگی هم در سال 1384 در راستای سیاست های ضد زن نظام اسلامی، راهکارهای اجرایی «گسترش فرهنگ عفاف و حجاب» را با هدف به اصطلاح «درونی و نهادینه کردن حجاب و عفاف» برای ژرفش سرکوب ها و فشارها  به تصویب رساند.

فشار پلیسی  و سرکوب سیستماتیک حکومت اسلامی با استفاده از بسیج و نیروی انتظامی و گشت های ارشاد با مقاومت و نافرمانی مدنی بسیار گسترده ی میلیون ها زن مدرن ایرانی مخالف حجاب اجباری  روبرو شد. زنان ایرانی بصورت فردی و بدون هر گونه سازماندهی، با حجاب اجباری و آرایش دستوری رژیم اسلامی به رویارویی پرداختند. یکی از فرماندهان نیروی انتظامی تهران در سال 1386 گفت «که در تهران روزانه 150 زن به دلیل بی حجابی بازداشت و 1500 تن از پلیس تذکر می گیرند». مسول دیگری از همین نیرو در سال 1392 گفت:

 «در مجموع 225 هزار و 134 مورد تا به امروز  تعهد و ارجاع به مراجع قضایی داشته ایم و حدود 2 میلیون و 91 هزار و 798 نفر نیز مورد تذکر و ارشاد شفاهی از سوی نیروهای انتظامی قرار گرفته اند».

آیا می توان نامی جز مقاومت مدنی قهرمانانه به واکنش های اعتراضی میلیونی زنان سربلند ایرانی به حجاب اجباری و سرکوب همه سویه ی حکومت اسلامی در چهار دهه ی سپری شده  داد.

افزون بر مبارزه فردی گسترده و عمومی با حجاب اجباری، پس از سرکوب های بربر منشانه ی دهه ی شصت، در دهه ی هفتاد آرام آرام محفل ها و گروه های جدید مدنی زنان شکل گرفت و درسال 1379 نهاد مرکز فرهنگی زنان بوجود آمد. در تداوم فعالیت های نهادهای گوناگون مدنی زنان، نهاد ائتلاف هم اندیشی زنان در سال 1383 تشکیل شد. این نهاد در سال بعد، دگرگونی اصل های تبعیض آمیز قانون اساسی را به عنوان خواسته اصلی جنبش زنان اعلام نمود. درسال 1385 هم، کمپین یک میلیون امضا پا به میدان نهاد و در دفاع از حقوق زنان ایرانی به فعالیت پرداخت. با تقلب انتخاباتی سال 88 و همگامی کنشگران جنبش زنان با جنبش سبز در اعتراض به این دستکاری انتخاباتی، موج دستگیری ها ازمیان کنشگران جنبش زنان آغاز شد. فهرست نام بازداشت شدگان وابسته به جنبش زنان در سال 88 بسیار طولانی است. از آن میان می توان به بهاره هدایت  و مریم حسین خواه و منصوره شجاعی اشاره کرد.

همه ی بگیر و ببندها و تذکرها و توهین ها و دستیگری ها و جریمه ها ومجازات های شلاق و شکنجه و زندان نه تنها به گسترش حجاب اجباری نیانجامید، بلکه به مخالفت بیشتر زنان و مردان ایرانی با این پدیده ی کهنه و سست شدن بیشتر پایه های آن راه برد. گزارش ها و نظرسنجی های دستگاه های حکومتی هم این ارزیابی را تایید می کند. بر پایه یک نظرسنجی سراسری وزارت ارشاد جمهوری اسلامی در سال 1394، حدود 78 درصد مردم ایران در شهرها و استان های مختلف کشور با حجاب اختیاری موافق بودند و شمار طرفداران حجاب اجباری تنها 22 درصد بود. گزارش مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری از نشست آسیب شناسی سیاست های حکومت در زمینه ی حجاب که در بهمن ماه امسال و پس از قیام دی ماه و حرکت دختران خیابان انقلاب انتشار یافت، هم این آمار را تایید می کند. محمد مالجو پژوهشگر مسائل اجتماعی و سیاسی هم با بهره گیری از یکی از گزارش های پژوهشی وزارت ارشاد اسلامی در سال 1394 به نام پیمایش ارزش ها و نگرش های ایرانیان به نتیجه ی مشابهی دست یافته است به نظر مالجو 78،3 درصد مردم ایران با حجاب اختیاری موافقند و تنها 21،7 درصد طرفدار حجاب اجباری هستند. درصد موافقان حجاب اختیاری در شماری از استان ها چنین است:

استان البرز 91،7 درصد

استان فارس 90،9  درصد

استان گیلان 88،7  درصد

استان آذربایجان غربی 85،8 درصد

استان تهران 84،8 درصد

این آمارهای خشنود کننده بیانگر شکست سخت ارتجاع و واپس گرایی در میهن ما، در یکی از مهم ترین عرصه های ایدئولوژیک و سیاسی جمهوری اسلامی است و نشان می دهد که اکثریت مطلق ایرانیان پوشش اجباری را برنمی تابند و آزادی پوشش برای زنان را بخشی از حقوق اولیه بانوان می دانند و با قوانین ضد زن در جمهوری اسلامی مخالفت می ورزند. درکشوری که حتی در شهرها و روستاهای دور افتاده اش دختران و زنان دانشگاه دیده بسیارند و حدود 60 درصد از میلیون ها دانشجو و دانش آموخته اش را دختران تشکیل می دهند، بستن یوغ حجاب اجباری در میان و درازمدت و پایمال کردن حقوق انسانی زنان و شهروند درجه دوم انگاشتن شان، دیگر ممکن نمی نماید. اقدام و کنش شجاعانه ویدا موحد و دیگر دختران خیابان انقلاب که در رسانه های گروهی و فضای مجازی به گستردگی بازتاب یافت و موضوع حجاب اجباری و ستم دهشتبار 4 دهه ای به زنان ایرانی را به یکی از مهمترین موضوع های پهنه ی سیاست و اجتماع در ایران بدل ساخت و واکنش های همدلانه و رزمجویانه ی بسیاری برانگیخت، بی تردید به گونه های دیگری ادامه خواهد یافت و افزون بر حجاب اختیاری دیگر خواسته های حقوقی زنان ایرانی و برابری کامل مرد و زن و کوشش برای دگرگونی قانون های تبعیض آمیز ضد زن را  بیش از پیش در دستور کار جنبش زنان و حرکت دمکراسی خواهی مردم ایران قرار خواهد داد و حتی بخشی از اصلاح طلبان درون و برون حکومتی و روشنفکران دیندار را  هم مجبور خواهد ساخت تا به این روند روی آورند و از هم آوایی و همگامی با واپس گرایان در زمینه ی حقوق زنان دست شویند.

باید امیدوار بود که با پایه گذاری گروه ها و سازمان های کوچک و بزرگ زنان بصورت آشکار و پنهان و همچنین تقویت نهادهای مدنی موجود زنان و با تلاش های فردی و گروهی و با فشار همه سویه به قدرت حاکم، مبارزه برای حجاب اختیاری و تحقق برابری حقوق زن و مرد در

همه ی عرصه ها ژرفش بیشتری یابد و بتوانیم در خیزش ها و جنبش های عمومی آینده از جمله در شهرهای کوچک و متوسط، شعارهای مشخص دفاع از حقوق زنان و مخالفت با حجاب اجباری و شرکت گسترده تر بانوان را ناظر باشیم.

شاید فعالیت هایی همانند کمپین یک میلیون امضا و این بار برای حجاب اختیاری، و فراخوان هایی در ابراز مخالفت با حجاب اجباری و نابرابری حقوق زن و مرد و تظاهرات و گردهمایی های اعتراضی زنان و بکارگیری دیگرشکل های مبارزه  فردی و گروهی برای تحقق حجاب اختیاری در درون کشور و پشتیبانی از این مبارزات از سوی ایرانیان خارج از کشور با یاری سازمان ها و نهادهای مدنی مترقی دیگر کشورها به پیشبرد امر مبارزه در این راستا  یاری رساند و راه را برای رهایی بانوان ایرانی از بردگی کار خانگی و خشونت خانوادگی و آزار خیابانی و برای برابری کامل حقوقی مرد و زن و مشارکت زنان در همه ی گستره های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اداری کشور هموار سازد.

بدون تردید بحران ژرف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و زیست محیطی که جمهوری اسلامی را فراگرفته و ایران را آبستن دگرگونی های اساسی کرده است امکان واقعی مبارزه نیرومندانه تر و گسترده تر و همه سویه تر و سازمان یافته تر ازسوی مردم و نیروهای مترقی و تحول خواه را بیش از پیش فراهم می کند و

این هنوز از نتایج سحر است

باش تا صبح دولتش بدمد

 

No Comments

Comments are closed.

Share