جوزف استیگلیتز: آمریکا هشداری است برای کشورهای دیگر
گارت هاچنز
برگردان: احمد مرتضوی

11.11.2018

ما چهل سال پیش، کشوری به کل متفاوت از امروز بودیم. سیر نزولی مان تقریبا سریع بود. فکر می کنم که نمونه آمریکا می بایست هشدار مهمی برای کشورهای دیگر باشد که نهادهای خود را تضمین شده نپندارند. بیم آن دارم که اوضاع در ایالات متحد بسیار بدتر از وضعیت حاضر شود

توضیح نگرش

جوزف استیگلیتز، برنده جایزه نوبل اقتصاد، سالیان طولانی است که به صف منتقدین نظام سرمایه داری نولیبرال پیوسته و این سیستم را عامل تشدید فقر، فلاکت، بحران دمکراسی و ویرانگری های زیست محیطی می داند. کتاب های او سرشار از استدلال های زنده و محکمی بر ضد این نظام ضد بشری است که آینده زندگی بشر بر روی کره زمین را به خطر انداخته است.

پیش از استیگلیتز، شمار زیادی از روشنفکران و نیروهای چپ نیز در همین رابطه هشدار داده و برای دگرگونی این وضعیت راه حل هایی عملی ارائه داده اند. ویژگی نظریات استیگلیتز در آن است که از زبان کسی جاری می شود که خود سالیان طولانی رییس بانک جهانی، یعنی یکی از موثرترین نهادهای مالی سرمایه داری، بوده است.

وجود انسان های منتقدی مانند استیگلیتز نشان می دهد که امروز زمینه ذهنی و مادی ایجاد نیروی مقاومتی بسیار گسترده از همه نیروهای ضد نظام سرمایه داری نولیبرالی فراهم شده است.

***

اقتصاددان نامدار در آستانه سفرش به استرالیا نسبت به سه خطر هشدار می دهد: نابرابری فزاینده، تضعیف دمکراسی و دگرگونی های اقلیمی

این پیامی است روشن از سوی یک اقتصاددان برنده جایزه نوبل.

او می گوید: «ما چهل سال پیش، کشوری به کل متفاوت از امروز بودیم. سیر نزولی مان تقریبا سریع بود. فکر می کنم که نمونه آمریکا می بایست هشدار مهمی برای کشورهای دیگر باشد که نهادهای خود را تضمین شده نپندارند. بیم آن دارم که اوضاع در ایالات متحد بسیار بدتر از وضعیت حاضر شود».

جوزف استیگلیتز هفته دیگر به استرالیا خواهد رفت. جایزه صلح سیدنی سال 2018 به این اقتصاددان نامدار و استاد دانشگاه کلمبیا داده خواهد شد، زیرا او یکی از مهم ترین بحث های سیاسی عمومی زمان ما را به پیش می برد: بحران زاییده نابرابری اقتصادی.

استیگلیتز کسی است که پیشگامی در مطرح کردن طرح «یک درصد»ی ها را به حساب او می نویسند؛ ایده ای که بر اساس آن، یک درصد قشر بالایی آمریکاییان در دهه های گذشته –از طریق سرکوب رای دهندگان و زیر تاثیر مسخ کننده و فسادآور پول- چنان قدرت سیاسی و ثروتی گرد آورده اند که اقتصاد کشور از آن رنج برده و دمکراسی اش را به تحلیل برده است.

در سال 2011 هنوز دو سال از دوره اول ریاست جمهوری بارک اوباما نگذشته بود که استیگلیتز در رابطه با تحولات سیاسی که کشورهای درمانده ای چون مصر، تونس، لیبی، یمن و بحرین را درمی نوردید هشدار داد که ممکن است زمانی در ایالات متحد آمریکا  نوع آمریکایی چنین تحولاتی را دید. یک سال بعد، جنبش وال استریت در منطقه مالی مَنهَتَن پدید آمد.

کتاب پرفروش او با عنوان بهای نابرابری به تفصیل تشریح می کند که آمریکا چگونه با سرعتی فزاینده رشدی واگرایانه داشته است. او با استدلالی محکم نشان داد که نابرابری عظیم در ایالات متحد آمریکا حاصل تصمیم رییسان دولت و حکومت است: این وضعیت پیامد سیاست، قانون ها و مقررات آنان است.

در ماه جاری او در آمریکن ساینتیفیک ترسیم کرد که چگونه نابرابری در چهل سال گذشته بشدت وخامت پیدا کرده بگونه ای که دمکراسی در ایالات متحد آمریکا به خطر افتاده است. او نوشت: «در حالی که سهم درآمد 0.1 درصد بالایی جامعه بیش از چهار برابر شده و سهم یک درصد بالای جامعه تقریبا دو برابر شده، سهم 90 درصد پایینی جامعه کاهش پیدا کرده است. درآمدهای بخش پایینی جامعه، اگر میزان تورم را از آن کنار بگذاریم، در همان سطح شصت سال پیش باقی مانده اند. ثروت ها به گونه ای ناهمسان تقسیم شده، فقط سه نفر آمریکایی به اندازه پنجاه درصد قشر پایینی جامعه صاحب ثروت اند. وقتی که شهروندان هر چه بیشتر به تقسیم نابرابر میوه های پیشرفت اقتصادی پی می برند، این خطر واقعی وجود دارد که آنان با آغوش باز به استقبال عوامفریبانی بروند که مشکلات کشور را به گردن دیگران می اندازند و وعده های دروغین می دهند که می خواهند „یک سیستم نادرست“ را درست کنند. ما در حال حاضر شاهد چنین وضعیتی هستیم. وضع می تواند از این هم بدتر شود».

استیگلیتز به گاردینِ استرالیا در آستانه سفرش به این کشور می گوید که استرالیا می تواند از ایالات متحد بسیار بیاموزد. او می گوید: «یکی از دلیل هایی که من [بهای نابرابری را] نوشتم، هشداری است به کشورهای دیگر. برخی نیروها به آنچه که من نظم اجتماعی می نامم حمله می کنند … آنهایی که کوته بین اند و جزو یک درصدی ها هستند، و می دانند آنچه که می خواهند برضد چیزی است که در یک دمکراسی با کارکرد درست، صورت می گیرد. اکثر آمریکاییان حداقل مزد بیشتری را می طلبند، آنان خواستار کنترل جنگ افزارند، آنان خواستار برخورداری از بیمه های پزشکی اند، آنان خواستار مقررات مالی نیرومندترند -طبق نظرخواهی ها در رابطه با برخی از این موضوعات، 75 درصد یا بیشتر خواهان این نکته ها هستند- و با این حال دمکراسی ما نمی تواند این خواسته ها را عملی کند. آنانی که در سوی دیگر قرار دارند، اگر می خواهند اراده چنین اکثریت بزرگی را سترون کنند، می بایست دمکراسی را تحلیل ببرند، ازینرو آنان این اکثریت را از حق اش و از قدرت محروم می کنند».

استگلیتز می گوید که چشم انداز سیاست پس از جنگ دوم جهانی عبارت از آن بود که جامعه جهانی -که همرزم بود- گرد هم آورده شود تا در جامعه برابری بیشتری برقرار شود. در سال های دهه شصت میلادی این نکته توسط خواسته های عدالت نژادی، اجتماعی و جنسی تقویت شد، تا نیروهایی که مدت طولانی جامعه را متفرق می ساختند، درهم شکسته شوند. او می گوید: «اگر شما در یک [چشم انداز] بزرگ تاریخی به این نکته بنگرید، تداومی می بینید که ما در آن فئودالیسم و امتیازات موروثی را حذف کردیم و گام به گام به سوی یک سیستم بزرگ تر عدالت اجتماعی حرکت می کردیم. این چشم انداز ما در جنبش حقوق شهروندی بود».

ولی انتخاب دونالد ترامپ بعنوان رییس جمهور و فشار جمهوری خواهان برای تضعیف هر چه بیشتر برابری اقتصادی، به معنای تضعیف فزاینده قرارداد پیشین اجتماعی است.

«اکنون ما ترامپ -یک زن ستیز، یک نژادپرست، یک متعصب- را بعنوان رییس جمهور داریم که در پی این چیزها است و ما اکثریتی از جمهوری خواهان داریم، که طرفدار یک مقررات مالیاتی اند که نابرابری را افزایش می دهد و شمار هر چه بیشتری از افراد را به آن سمت سوق می دهد که زیر پوشش بیمه نباشند. این وضعیت هر چه بیشتر قرارداد اجتماعی و چشم انداز [پیشین] را تضعیف می کند».

استیگلیتز می گوید او قصد دارد در مورد همه این نکته ها در استرالیا صحبت کند، از جمله مساله تغییرات اقلیمی -که از دید او در این زمینه شدیدترین انتقاد به سیستم سرمایه داری وارد است. او می گوید: «این وضعیت ما را به یاد داستان جارد دایاموند درباره اضمحلال جزیره ایستر می اندازد که در آنجا ساکنان آخرین درختان را قطع کردند و پس از آن دیگر توان پارو زدن و رفتن به جزیره دیگری نداشتند و به این ترتیب آینده خود را نابود کردند. ما هم همین کار را می کنیم. میزان نابسامانی باورکردنی نیست. جالب است که برخی از کارهایی که من کرده ام، نشان می دهند، هزینه پرداختن به این مشکلات برای جامعه ما بسیار ناچیزند، حداکثر دو درصد تولید ناخالص داخلی. در حالی که هزینه نپرداختن به این مشکلات بسیار سنگین و وحشتناک می تواند باشد».

او می گوید که یک نگرش معطوف به مدیریتِ درستِ جامعه در پیوند با طرح این پرسش است «که چرا به تهدیدات تغییرات اقلیمی پرداخته نمی شود؟ پیش از هر چیز، راه و روشی که شما به این کار می پردازید، در واقع موجب تحرک اقتصادی می شود».

پروفسور جوزف استیگلیتز برای گرفتن جایزه صلح سیدنی به استرالیا خواهد آمد. در روز 15 نوامبر در جریان سخنرانی جایزه صلح شهر سیدنی این جایزه به او داده خواهد شد. استیگلیتز در روز 14 نوامبر در کلوپ مطبوعات ملی و در روز 19 نوامبر در سالن تئاتر آتنوم در شهر ملبورن سخنرانی خواهد کرد.

منبع:

https://www.theguardian.com/business/2018/nov/05/joseph-stiglitz-america-should-be-a-warning-to-other-countries?CMP=share_btn_fb&fbclid=IwAR1M1nOuiTsL0T2FHSZJ2n1Iv77vtTQauUlqOZzB5lgrK9GfGY5tHOO9IgA

No Comments

Comments are closed.

Share