شعر یونان
الف. مسافر

17.09.2022

 

 

جیر جیرک ها

 آواز فرشتگان بودند

که سقف را یک ریز

 با سمفونی ناتمام

در سکوت شگفتی ها می سرودند.

فضیلت پنهان بود

تنگنای پستو ها نان را می جست،

هر نمای مسیح در پیچا پیچ هفت شاخه نا شنود

عطوفت کلام مادران بود

که از نای شیر خوارگان هنوز

در مایه پدران می گریست  .

آدمی هنوز در همیشه ها وقرن

سفال شکسته را افسون تاریخ

و اجدد را در پوسیده ستون ریخته ای

     باز می جوید  .

عبور در هر لحظه

رد پای المپ بود

که ونوس را از دیواره آتن می ربود  .

سقراط خفته ست

و شوکران جام اش

رویای بیداری را بر می آشوبد  .

ظهر از بالای فکرها می گذشت

حکیم ساده یونان

طبیعت را در قاب آبی رنج

  به نانی نفروخت.

هر مسافر تردید را در کف مشتی کاغذ

به وعده گاه آشیل

  هراسان بود.

در ها آبی،  پنجره ها کوچک

سقف ها قوسی

آسمان لکنت حرفی داشت.

ارسطو،  ان روح بی آرام

دیری بود فلسفه را پیدا

در کنج هیاهو گم کرده بود

وجوانی همچنان از سفره افلاطون

باز می گشت.

اینجا کلام  ریتسوس دریا بود

وزیتون زاری برهنه

که آفتاب را در هرم زلال اش ترانه می سرود

وهرکول جام اش را به سادگی می نوشید.

در آن دهکده ای که کازانتاکیس مسیح را

در سخاوت قلب ها  می نوشت

زوربا را به میهمانی شاد خواری دعوت کرد.

من اما به دقیقه انتظار فراموش بودم

ودر سکوتی روشن

تاریخ را در ستون ها و پنجره ها

و یک رنگی اقوام را

  در میدان شلوغ  می جستم

تنهایی را نگاهی در نا دیده ساقه سنجد

وداربستی به آواز خسته پرنده دیدم

نا پیدایی را نه خدا

نه هیچ ساقه انجیر تا برهنگی حوا

وبرگی که سرنوشت  را  نوشت

به هوش بودم.

عشق تا آستان پنجره ها و تخته سنگ ها

   آبی،  آبی بود.

دریا نیمرخ لبخنده را

به آسمان و ستاره ها میبخشید.

جهان از دور دست صخره ها و تاریخ

آتن را در کهولت رها کرده بود.

خورشید چاشت خود را

بی گمان از دامن کوه رودس می خورد

نهار را به سبکپایی آب

در کناره قبرس

وعصر را در بی خیالی مر مره

وشام را در هوسناکی کیش تمام  میکرد.

ظهر از بالای فکر ها رفته بود

تئودراکیس نغمه شور و هشدار غربت  را

به دستانی هوشمند

غرور ملت را می نوازد.

ویونانیان جوانی اورا

از دوردست تبعید آه میکشند.

روسوس ترانه های یش را چه شاد و اندوه می خواند

وقتی که ملینامرکوری آواز یونان را

در آشوب و دغل ها به دمکراسی تمام کرد.

آه ایرینه،  ایرینه

آیا تو را هنوز در تنهایی زوربا آبرویی

خواهد ماند؟

آیا سرهنگان

نیمی خاک و نیمی پنهان

یادگار جوخه ها را تکرار نخواهند کرد؟

گمان میکنم که هنوز در صخره های یونان

نامی نانوشته مانده ست

تا ترنم ریتسوس را به شاعران همه جهان سپاس گوید.

همسایگان هنوز دندان ها را

از نشان قومیت اجداد

تا مرز های ناپیدا بهم می سایند،

وسیاحان بی شمار در سفر های پراکنده

دور دست های فلسفه را

از پله های شکسته یونان می گذرند.

تا لعنت تقسیم جهان را

از دو راهی جغرافی از یاد ببرند.

روز از عصر گذشته بود

که حکمت افلاطون در جام سقراط چکید،

من اما فلسفه ارسطو را

در هوش ریتسوس و جسارت کازانتاکیس را در پله های پائین المپ

وداع کردم.

   الف. مسافر

  یونان  ۱۳۷۷

—————————————–

پانوشت های شعر یونان. تمامی این نوشته از خاطرات گذشته نوشته شده،  اگر اشتباهاتی هست بر من ببخشایید.

1_ آشیل،  پهلوان افسانه ای روئین تن بود  تنها پاشنه پایش آسیب پذیر بود،  که امروزه به نقطه ضعف کسی هم می گویند،  اسفندیار شاه نامه فردوسی هم روئین تن بود،  چشم او هم ضعف او بود

2_  یانوس ریتسوس شاعر بلند آوازه یونانی که اغلب اشعارش در ایران ترجمه وچاپ شده، زنده یاد شاملو گزیده ای از اشعار او را به  نام ( ترانه های تلخ میهن) ترجمه و  دکلمه کرده.  لویی آراگون می نویسد ریتسوس از بزرگترین شاعران این عصر است.

3_ نیکوس کازازکیس از رمان نویسان به نام یونان بود بیشتر آثارش در ایران چاپ شده گزارش به خاک یونان و زوربا و…  از جمله رمان های او هستند.

4_ زوربای یونانی نام فیلمی با بازی آنتونی کوئین و ایرنه پاپاس با اقتباس از رمان زوربا.

5_ میکس تئودراکیس آهنگساز برجسته وانقلابی یونان که سالها در تبعید بسر برد آهنگ معروف فیلم زوربای یونانی، اثر اوست.

6_ دمیس روسوس خواننده مشهور یونانی که مصری الاصل،  سفری در دهه پنجاه خورشیدی به ایران داشت و برنامه اجرا کرد،  در زمستان ۱۳۹۳ در گذشت.

7_ ملینا مرکوری بانوی آوازه خوان و انقلابی که  مدتی وزیر فرهنگ یونان بود با سخنرانی ها و ترانه های آزادی خواهانه گامهای بزرگی برای دموکراسی و حقوق زنان برداشت.

8_  ایرینه نام کوچک ایرینه پاپاس،  بانوی هنرپیشه معرف یونانی در هالیوود که در بسیاری از فیلمها با آنتونی کوئین همبازی بود.

No Comments

Comments are closed.

Share