زیبا کبوترِ کُرد
در گامی به میهمانیِ پایتخت
بی آنکه از پیش بداند
با آن گامش
جهان و دیارش
آبستن چیست،
در تورِگزمگانِ «ارشاد» افتاد
و پرپر شد،
و آوازه ی آن
ایرانِ به خون خفته
و جهانی را لرزاند.
—————–
بپا میخیزند،
همه،
و پیشاپیش زنان و جوانان
از هرگوشه ای
در خونخواهی از او
و برای آزادی
و
در این قیامی که کور مینمود
گامهای آگاهانه ی تک به تک
را میتوان دید
که در تنهاییاشان چون ستارگان
در آسمانِ پَهن و پرستاره ی میهن،
در جنبش اند و
چه خوش میدرخشند!
——————–
و اینجاست حدیثِ
آگاهی جنبش،
که در چهر دگر پرنده ای
زیبا بنام حدیث
میدرخشد،
آن هنگام که آگاه و بی تردید
پا به میدان میگذارد
در راهی که
سر آن دارد تا
بی بازگشت باشد
و او در ستایشِ این گامش
به یادگار میسُراید
برای آیندگانش از پیش.
——————–
و این بار با گلوله ها و تفنگهای
ساچمه ای است
که شکارچیانِ
سیاهپوش و سیاه دل
به شکار این پرندگان خوش آوا آمده اند،
وتنِ نازک و سراپا سوراخ شده ی اوست
که از میدان ربوده شده،
تا در دخمه های سردِ
ولیِ فقیه پنهانش دارند،
و کشته بر کشته را
بی سروصدا
و بدور از چشم مردم و خویشان
به گورها بریزند.
——————–
ای مادر
ای مادرِ حدیث ها
که این چنین در مزارِ
جگر گوشه ات
که وداع با او را هم از تو دریغ کردند،
سینه پاره میکنی،
ای مادرِ جوانانِ
به خون خفته ی این دیارِ
اژدهایِ اسلام گزیده،
بر تو چه گذشته است در این سالها!؟
فرزندانت را به خردسالی
به هوا و فریبِ بهشت
روی مین ها فرستادند،
در آغاز جوانی
به مسلخ شهادت
در راه اسلامِ کذایی کشاندند،
درخیابانها به رگبار بستند،
دخترانت را به بهانه ی تارِ پیدایِ مویی
به اسارت گرفتند،
به کام کشیدند،
شکنجه دادند
تا از آنها «پرستو»ی
بال شکسته و سرشکسته
و آن سازند که خواهند،
و کشتند،
و همچنان در ماندگاری خود
برای تدوام این سیاهی ها
خود را جر میدهند
و این همه را
تو بردبارانه بر دوش میکشی.
——————–
آن که دردِ فریاد و اشک تو را
درنیابد و آنکه بر سرِ تو
به هر بهانه ای
دست بالا بَرَد
شایسته ی نامِ آدمی نیست
و آن دستها را باید قلم کرد.
تو و مادرانی چون تو
مادرانِ نگهبانِ مامِ میهن اید
مادرانِ راه آزادی.
نادر تجدد
28 سپتامیر 2022
No Comments
Comments are closed.