روانکاوی و روح سرمایه داری (بخش دوم و پایانی)
اِلی زارتسکی
برگردان : محمد تقی برومند (ب . کیوان)

07.07.2013

طی سال های بیست (قرن گذشته) روانکاوی رسانه ای شد – یعنی کاریسمای عظیم آن برای کمک کردن به دگرگونی وسیله های جدید ارتباط های نیرومند انقلاب دوم صنعتی مثل رادیو، فتو ژورنالیسم و سینما مورد استفاده قرار گرفت. ..به عقیده کانت استقلال، آزادی استفاده کردن از خرد خود به منظور کشف کردن قاعده های اخلاقی معتبر در جهان معنی می دهد. برعکس، به عقیده فروید، استقلال آزادی کشف کردن آن چه که می خواهیم در زندگی خود انجام دهیم، معنی می دهد. این تحول به طور عمیق به انقلاب دوم صنعتی مربوط می گردد.

Sarezky

بخش دوَم

 

فوردیسم و فرویدیسم

اکنون به بحث کردن در باره دوره دوم تاریخ روانکاوی می پردازم که تقریباً از 1919 تا 1945 گسترش یافت. در این دوره که آن را گاهی فوردیسم در بازگشت به چهره رمز آمیزش می نامند، در برابر روح به کلی دیگر سرمایه داری هستیم. شخصیت کلیدی دیگر ثروتمند بورژوا نیست، بلکه بیشتر مدیر مؤسسه است. در رأس یک مؤسسه بزرگ سلسله مراتبی شده و بوروکراتیزه شده ، یک گروه بزرگ یا یک کارتل، مدیر اغلب یک مهندس، یا در هر حال، کسی است که در رابطه تنگاتنگ با مهندسان کار می کرد و به طور کلی بهبود بخشیدن علمی و کارایی به منظور تولید کردن ثروت ها با مصرف انبوه ارزان را که به آفریدن سودهای شتا بمند در کوتاه مدت می پرداخت، برتر می دانست. پیشرفت مؤسسه بزرگ موجب دگرگونیهای مقایسه پذیر با دگرگونی هایی شده است که پیشرفت سرمایه داری را ترسیم می کردند. با آن که پیش از این بهره وری به افزایش زمان کار اختصاص داده شده به تولید وابسته بود. اکنون ثمره تکنولوژی،  شکل های جدید سازماندهی کارو تخیل آفریدگارانه است. با آن که مدرسه ابتدایی برای پیشرفت نخستین انقلاب صنعتی لازم بود، دانشگاه و پژوهش کلید انقلاب دوم صنعتی بودند. حتا در زنجیره های تولید، پس از نخستین موج سازماندهی علمی کار، کارگران استقلال بسیار زیادی به دست آوردند. به ویژه، دوران مؤسسه بزرگ، دوران مصرف انبوه بود. با آن که تا قرن بیستم، ثروت های مصرف، در مقیاسی که به درستی کافی برای باز تولید نیروی کار تولید شده اند، هدف اکنون افزایش دادن و کاستن مصرف است.

این دگرگونی ها، با انقلاب روان شناختی همراه بود که در مرکز آن روانکاوی قرار داشت. روان کاوی در پی آسیب دیدگی از نخستین جنگ جهانی و در سایه انقلاب بلشویکی و پیشرفت نازیسم که بخش دلپذیر آرمان شهرگرایی آغازها را از دست داد، تحول یافت و به تئوری تجاوزکارانه و انگیزش مرگ و مقاومت تبدیل شد. با این همه، مانند کالوینیسم، در رابطه های خود با آغازهای سرمایه داری رابطه ای گزینشی با عصر مؤسسه بزرگ داشت. این رابطه استوار بر این واقعیت بود که روانکاوی نقد پایدار کالوینیسم در دوره ای بود که اخلاق پروتستان – روح پیشین سرمایه داری – نه تنها متروک شد، بلکه از عمل کردن باز ایستاد. به عقیده وبر، به یاد بیاوریم که کالوینیسم به سه شکل به روح سرمایه داری کمک کرده است. نخست این که به تقویت کردن روح ریاضت پیشگی اش کمک کرد. به عقیده وبر آن چه طبیعی است، کارکردن به منظور برآورده کردن نیازها است. سرمایه داری این رابطه را ضمن ستودن گزارش برآوردن نیازها به منظور افزایش دادن سرمایه وارونه کرده است. اندیشه کالوینیستی رسالت (vocation) به توجیه کردن این وارونگی کمک کرده است. ریشه های مذهبی رسالت دومین ویژگی را توضیح می دهند کهوبر به روح سرمایه داری یعنی خصلت عالی آن نسبت می دهد. برای این که زنان و مردان به اجرا کردن پیشه های دشوار و اندک پاداشمند ادامه دهند، لازم است که بپندارند که آن ها آن جا توسط یک قدرت برینی و دست نیافتنی، یعنی خدا فرا خوانده شده اند. سرانجام ،وبر تأیید می کند که کالوینیسم نقش اساسی برای کمک کردن به شکوفایی آن چه که آن را انگیزنده سود می نامد بازی کرده است . به عقیده وبر «آن چه که این دوره قرن هفده- چنین جاندار در سطح مذهبی،برای میراث  دار سودگرای اش به ارث می گذارد، پیش از هر چیز خود آگاه مطلوب شگفتی انگیزش بود- بدون پیچیدگی در کلام می گوییم : خودآگاه خشکه مقدس- در آن چه که مربوط به کسب پول به شرطی است که از راه های قانونی انجام گیرد. (20)

به عنوان نقد پایدار کالوینیسم، نخست روانکاوی هر یک از این ویژگی ها را به ترتیبی اصلاح یا دگرگون کرده است که به تبلور روح جدید سرمایه داری کمک کند. از این رو، روانکاوی ضمن آشکار کردن غلیان های روانی نا خودآگاه همه جا حاضر pulsion مانند غلیان دهانی (orale) ، نشینی (anale) ، خود نمایی (exhibitionnisme)، خودشیفتگی(narcissisme)، خود خواهی نرگی (orgueil phallique) ، تماشاگری جنسی (voyeurisme)، آزارگری (sadisme) و آزار پرستی (masochisme) ، ریاضت پیشگی را در هم و تعدیل کرده است. دوم این که، روانکاوی، برخلاف روحی که وبر آن را بی اراده و سنگدل توصیف کرده ، طرح کردن پرسش جدیدی را ممکن ساخته است: بنابر چه کمیت واپس راندن به ضروری بودن پایان می دهد؟ سوم این که، شاید این بسیار مهم است که روانکاوی نه تنها به رها کردن غلیان روانی برتری، بلکه هم چنین به رها کردن غریزه پرخاشگری به طور کلی کمک کرده است و در ضمن همواره کوشیده است، اّبّرمن یعنی تزویر اخلاقی را ریشه کن کند. در مجموع، با این که کالوینیسم به ایجاد دور باطل جدید انجامید که بنابر آن هر کوشش اخلاقی احساس ناکامی را تقویت می کرد و این ویژگی از راه پرخاشگری و کوشش های اخلاقی  نوسازی شده نمودار گردید، روانکاوی به طور اساسی کوششی برای در هم شکستن این دور باطل بود.

این سه دگرگونی به بیان کردن کامیابی خود در نزد توده های مردم در عصری که در آن مؤسسه های بزرگ شکل اقتصادی فرمانروا پیدا می کنند، کمک کردند. طی سال های بیست (قرن گذشته) روانکاوی رسانه ای شد – یعنی کاریسمای عظیم آن برای کمک کردن به دگرگونی وسیله های جدید ارتباط های نیرومند انقلاب دوم صنعتی مثل رادیو، فتو ژورنالیسم و سینما مورد استفاده قرار گرفت. از این رو، آنتونیو گرامشی نوشت که روانکاوی «استوره جدید «مردم گریز» استوار بر سکس را به وجود آورده است». (21) رمان نویس ناتانیل وست در باره فروید گفته است که او «توماس بولفینج زمان های مدرن»، در مفهومی است که نویسنده افسانه های عصر ما بود . و . ه . هرست، نخستین نفر در انتشار دادن گزارش تحلیلی بود که مرحله اساسی در تاریخ آشکار کردن زندگی خصوصی را نشان می دهد. در 1925، ساموئل گلدوین در حال عزیمت به اروپا اعلام داشت که او 100000 دلار به فروید پیشنهاد کرد تا برای آفریدن «یک سرگذشت عاشقانه به راستی با شکوه» به او کمک کند، یا در عوض،فروید را قانع کند که «برای کمک کردن به برقراری کارزاری برای رسوخ کردن در قلب آمریکایی ها به آمریکا بیاید» . و گلد وین می پرسد: «چه کسی بهتر از فروید به دلیل شناخت درون یابانه اش انگیزش های عاطفی و تمایل های واپس رانده » را توصیف کرده است ؟

انتشار روانکاوی در میان توده مردم هم زمان شکل جدید اندیشیدن روان شناسانه را دموکراتیزه و پیش پا افتاده کرده است . اغلب اصطلاح فرویدیسم که به طور کلی برای صحبت کردن در باره اندیشه روان شناسانه مورد استفاده قرار گرفت نه تنها بیش از پیش باز تاب یافت، بلکه به ساخت موضوع جدید:  آزمون شخصی کمک کرد. اصطلاح در زبان انگلیسی و هم چنین در دیگر زبان های زنده رواج یافت، و یا واژگانی چون «دهانی» (oral) ، «نشینی» (anal) ، «نرگی» (phallique) ، «تناسلی» (genital) ، «ناخودآگاه»(inconscient) ، «روان» (psyché) ، «غلیان های روانی ناخودآگاه» (pulsions) ، «هم ستیزی» (conflit) ، «روان رنجوری» ، (nevrose) ، «دیوانه سری» (hystérique) ، «عقده پدر» (complexe de pére) ، «ایده آل من » (ideal du moi) ، «خود شیفتگی»(narcissique) ، «باز دارندگی» (inhibition) ، «من» (moi) ، «این» (ca) و «ابرمن»(surmoi) را با ژرفش دوباره تعریف می کند. در هر حال فرویدیسم افراد را به این نگریستن سوق داد که شماری از احساس ها سرچشمه درونی دارند و از این رو، به روند گسترش روان که یگانه پایه استوار پیشرفت را تشکیل می دهد، کمک می کنند.

با این همه، روانکاوی به طور عمیق در روح جدید سرمایه داری قرن بیستم رسوخ کرد. به خاطر این که رابطه های تنگاتنگ، حتا پوشیده ، با اخلاق پروتستانی داشت، کلی تر بگوییم به خاطر این که استوار بر پایه ای ریشه دار در توده ها ، پایه ای در نفس خود کاریسماتیک: زندگی شخصی بود. از این دیدگاه، روانکاوی دست کم به سه شکل به اخلاق زندگی شخصی در ارتباط با روح جدید سرمایه داری کمک کرده است. از یک سو، او به ساخت دریافت جدید از استقلال کمک کرد. اگر مفهوم های قدیمی تر استقلال را در نظر گیریم متوجه می شویم که آن ها شخصی در مفهومی که در قرن بیستم به این مفهوم تبدیل شدند، نبودند.در مثل به عقیده کانت استقلال، آزادی استفاده کردن از خرد خود به منظور کشف کردن قاعده های اخلاقی معتبر در جهان معنی می دهد. برعکس، به عقیدهفروید، استقلال آزادی کشف کردن آن چه که می خواهیم در زندگی خود انجام دهیم، معنی می دهد. این تحول به طور عمیق به انقلاب دوم صنعتی مربوط می گردد. در عصر مؤسسه بزرگ، آن طورکه اثرهای راهنما چون «عصر جدید چاپلین» (1936) به آن گواهی می دهند، همه از همگان گرایی (conformisme) می هراسند، زیرا از صحنه ای می آغازدکه گله ای از گوسفندان را نشان می دهد که وارد مترو می شوند یا خلاف آرمان شهرهکسلی، «بهترین دنیاها» (1932) جامعه دستکاری شده توسط رهبری را نشان می دهد که نام آن گاهی «فورد ما» گاهی «فروید ما » است. همه جا حاضر بودن، این گفتمان ارزشی را نشان می دهد که در آن این ایده آل نو که استقلال شخصی را بیش از اخلاق می ستاید، استوار مانده است. هکسلی هرچه در این باره گفته باشد، روانکاوی این ایده آل را نمایش می دهد.

وانگهی، روانکاوی به سمت گیری کردن دوباره افراد به سوی ایده آل جدید شخصی تر شده زندگی خانواده کمک کرده است. که درجه فزاینده صمیمیت میان مردان و زنان، از جمله در سطح سکسی را در بر می گیرد. در این باره، برخی ها از گرایش به دگر سکس خواهی (hétérosexuqlité) صحبت کرده اند. این دگرگونی خود نیز به دومین انقلاب صنعتی مربوط بود. هنگامی که خانواده به کلی دلیل پیشین وجود یگانگی تولید استوار برمالکیت را از دست داد، روانکاوی با آفریدن مکان زندگی شخصی از آن مفهوم جدیدی به آن دمید. هنگامی که افراد مفهوم تعلق به یک سیستم یک پارچه استوار برمالکیت و سلسله مراتبی را از دست دادند، روانکاوی مفهوم جدید فردیت را به آن ها پیشنهاد کرد که ریشه های آن در کودکی غوطه ورند و از راه واقعیت ازدواج کردن و خویشاوند بودن در بیان می آید. در این مفهوم، طی این دوره، روانکاوی در معرض دگرگونی قرار می گیرد. هنگامی که او از آغاز به گره گشایی رابطه های خانوادگی کمک می کرد، شروع به باز ی کردن نقش دوباره انس دهنده نمود.

سرانجام، روانکاوی ظهور دریافت جدید از هویت را که در واپسین تحلیل استوار بر آزمون زندگی شخصی بود، آسان کرده و به از رواج افتادن دریافت بسیار قدیمی بر پایه تعلق به یک طبقه اجتماعی کمک کرده است. معنی آن این نیست که روانکاوی در روان شناسی کار تولیدی به طور مستقیم در زمینه هایی چون «ارتباط های بشری» و به طور نا مستقیم در جهت بینش گسترده توانایی های ذهنی اش اثر نداشته است. با وجود این، تماس بسیار زیاد آن در خارج از اقتصاد احساس شده است. روانکاوی استوار بر این اندیشه که فرد وجودی است که تمایل آن کمتر از بی نهایت مستعد برآوردن است، برای عصری که در جستجوی گسترش دادن مصرف است، ناگزیر بود. این اتفاقی نیست که روانکاوی به دگرگون کردن آگهی هایی کمک کرده است که به جای علاقمند بودن به نیازهای آگاهانه به سوی برآوردن تمایل های نا خودآگاه روی آورده است. از این رو، روانکاوی به دگرگون کردن شیوه ای کمک کرده است که سرمایه داری آن را در یافته بود، شیوه تولیدی که در برابر شیوه توزیع و مصرف تلاش می ورزید.

برای کوتاه کردن توصیف ام در باره دوره بین دو جنگ، می توان گفت که: برتری به همه دیگر فرقه ها و کلیساهای پروتستانی، وبر توجه اش را روی کالوینیسم متمرکز کرده بود؛ زیرا این تنها آموزه ای بود که او از آن چه که آن را «احساس عجیب جداگانه درونی فرد» می نامید، پشتیبانی می کرد. وبر در باره سرنوشت نوشت که «در کار بسیار مهم زندگی اش، خوش بینی همیشگی، انسان زمان رفرم را وامی دارد، راه خود را در برخورد با سرنوشتی که برای او از روز نخست معین شده ، دنبال کند، هیچ کس نمی تواند در این باره به او کمک کند» .(22) روانکاوی، به طور اساسی این جدایی روانی را نو سازی کرد. به همان اندازه کالوینیسم، تنها یک چیز برای روانکاوی بین دو جنگ اهمیت داشت : نه کامیابی مادی، نه «لذت احساس ها» و نه «ارزشگذاری خویش»، بلکه نجات روان. او در آن جای ممتازی در میان جریان های فرهنگی این دوره بدست آورد.

بنابر این، روانکاوی به عنوان نقدگر پایدار کالوینیسم، پیش فرض های سنتی پایه های مذهبی در باره زندگی خانوادگی، جنسیت و اخلاق کار را زدود. همان طور که سرمایه داری قرن هفده استوار بر تقدیس زندگی خانوادگی و صنعتی شدن قرن نوزده استوار بر انظباط جدید کار بود، پیشرفت جامعه مصرف انبوه استوار بر وسیله های همانند دگرگونی ذهنیت بود. روانکاوی یکی از این وسیله های بسیار کارا در آن چیزی بود که نیروهای درونی سرچشمه کاریسماتیک را بر می انگیخت که بنابر عمل کردن به انجام می رسند، در صورتی که خانواده تابع سنت چرخیده به سوی تولید بُردار (یا نقطه اثری) می شود که به نمایش فردیت کمک می کند. برای درک کردن مسئله اکنون چگونه باید به سومین دوره تاریخ روانکاوی برگردیم . دوره ای که از جنگ دوم جهانی تا دهه 1960 پیش می رود.

جنگ دوم جهانی و دولت رفاه

تا این جا من برخورد روانکاوی با روح سرمایه داری را یادآوری کرده ام ؛ اکنون می خواهم این دفتر را ببندم و برخورد سرمایه داری با روانکاوی را مرور کنم . روانکاوی از زمان پیدایش اش در معرض دو جهش متضاد بود، جهش نخست او را به رقیق شدن در نهاد های بزرگ مربوط به سرمایه داری قرن بیستم مانند دانشگاه و پیشه هایی که به «کنترل اجتماعی» کمک می کنند، سوق داد. جهش دوم او را به فرقه گرایی، یعنی گرایش به وفادار ماندن به پیام فرویدی، کالوینی نخستین وشاید حتا واپسین موزاییک سوق داد. هر یک از این جهش ها خطرهایی در بر داشت. رقیق شدگی با خطر ویران کردن ویژگی روانکاوی، فرقه گرایی حفظ کردن هویت آن به بهای در حاشیه نگهداشتن روبرو بود. تا سال های سی (قرن گذشته)روانکاوی موازنه گذرایی را حفظ کرده بود. البته، از دهه 30، هنگامی که روانکاوی در قاره اروپا از میان برخاست و روانکاوان نجات یافته از این جو سنگین به انگلستان و ایالات متحد گریختند، موازنه از هم گسست. روانکاوی در ارتباط تنگاتنگ با مکانیسم های رشته هایی چون پیشه های کمک اجتماعی، پزشکی و دولت رفاه به آن چه که در زبان وبر «برنامه زمانی عقلانی شدن اخلاق» نام گرفت، تبدیل شد.

ریشه های این سومین مرحله در دوره نیو دیل (دولت رفاه) و جبهه توده ای غوطه ور بود که طی آن رابطه با مادر بنا بر تئوری تحلیلی به برتر بودن منتهی می گردد. «من»، «سکس گرایی» و «فرد» جای «موضوع» ، «مادر» و «گروه» را می گیرند. تحلیل گران بینش «رابطه ای» جدید من مسئول را در سطح اخلاق طرح ریزی کردند. مسئولیت اخلاقی به همان اندازه عبارت از کاربرد هنجارهای عمومی اخلاقی و انجام دادن وظیفه های مشخص نسبت به افراد معین نیست . اتفاقی نیست که گروه بلوم بری که اتیک آن گسترش دادن رابطه های اخلاقی فراسوی خانواده را در نظر دارد، به شکل با اهمیتی در تئوری ارتباط موضوع اثر گذاشته است. طی جنگ دوم جهانی به ویژه در انگلستان ، فرا روان شناسی پیشین این جا ، من و ابر من فرو ریخته است. زیر تأثیر یک جنگ سهمگین او جای اش را به درگیری های ذهنی کلینیک و تئوریک مربوط به وابستگی ، فقدان و ماتم سپرده است. پس از جنگ، تحلیل به گفته عموم ، بخش مکمل «عصر طلایی سرمایه داری» ، یعنی، پیشرفت فاصله 1975- 1945 دولت های رفاه کینزی به بیان دیگر گسترش سرمایه داری دولت سازمان یافته، در مقیاس گسترده بود. این بینشِ به طور بنیادی محافظه کارِ روانکاوی، دوباره در قاره اروپا به طور اساسی در بافت طرح مارشال پدیدار شد.

همان طور که نخستین فرقه های کالوینیستی از کارکنان دیوان ها ، لشکر کشی های استعماری ، مدرسه ها، شهرداری ها و مؤسسه های خیریه در قرن هفدهم به وجود آمد، روانکاوی در دوره دولت رفاه نهادی شد. در مثل ، طی جنگ دوم جهانی، وزارت بهداشت ایالات متحد، آموزش اصول روانکاوی را برای همه پزشکان نظامی اجباری کرد. (23) هنگامی که دیگر به اندازه کافی پزشک برای مداوا وجود نداشت، پیشه های جدید روان شناس درمانگر و روان پزشک کارگر اجتماعی خلأ را پر کردند. پس از جنگ، روان پزشکی ضمن چرخش به سوی روانکاوی چهره در بندش را رها کرد. تحلیل گران به عنوان رئیسان خدمت در بیمارستان ها به دگرگون کردن شورا، ارزش گذاری، کمک اجتماعی، آموزش و پرورش، کارکنان، حقوق، به ویژه در سپهر های جدید حمایت از جوانان و خشونت های زناشویی و جرم شناسی کمک کردند. (24) مذهب به بنگاه پندو اندرز روان شناسانه تبدیل شد. مؤسسه ها دگرگون شدند. (25) پزشکی در نفس خود به شدت به متمرکز شدن روی معالجه بیماری های ویژه پایان داد و مدیریت بُعدهای اجتماعی و درو ن فردی بیماری را گشود. (26)

روانکاوی در جایگاه خود درون نظم برقرار شده ، اندیشه های اساسی دولت های رفاه نظام یافته در جامعه های سرمایه داری پیشرفته این دوره را سامان داد. از یک سو، همان طور که شماری از اثرهای کلیدی این سال ها آن را تأیید می کنند، جامعه در این اندیشه بود که آزادی نخست به سپهر خصوصی مربوط است، در مثل، برونو بتلهایم تأیید می کرد،در رفتار فردی و رفتار توده مردم در شرایط سخت، آن چه که نخستین اردو گاه کار اجباری را تا این اندازه سهمگین می کرد، نا ممکن بودن رها شدن از کنترل نگهبانان بود. هم چنین، هانا آرنت در «سرچشمه های تو تا لیتاریسم» هجوم خود کامانه به سپهر خصوصی را از استبداد ساده متمایز می کند و استانلی الکینز در اثرش «بردگی» تأیید می کند که ریشه های نژاد پرستی آمریکا به طور ویژه خشونت آمیز ناشی از این واقعیت است که بردگان از فضاهای خصوصی چون باغ و زمین بی بهره بودند. از سوی دیگر، برتری که روانکاوی برای زندگی خصوصی قایل بود، نتیجه هایی در سپهر خصوصی داشت.تالکوت پارسونز به فرانکلین روزولت  مصرانه سفارش می کرد که با تظاهرات ضد جنگ به طور «هیستریک» برخورد نکند، بلکه برعکس، روانکاوی را به عنوان مدل در نظر گیرد که احساس های روان رنجوری را ضمن خود داری کردن از تأیید کردن آن بی اثر می کند. با این همه، جرج کنان مدعی بود که اگر ایالات متحد بدون واکنش نشان دادن به روش انگیزشی استوار بماند، پارانویای شوروی از درون فرو می ریزد. در یک فیلم 1956 به نام «آدم سر تا پا خاکستری» قهرمان زن سناریو، نوزادی را می پذیرد که شوهرش را از جنگ بازگرداند، بدین ترتیب این به نشانه پذیرفتن مسئولیت هایی بود که ایالات متحد پس از جنگ در ایتالیا بر عهده گرفته بود. همان طور که این نمونه ها آن را می آموزند، روانکاوی از اخلاق جدید «بالغ» «کمال» و «مسئولیت» دفاع می کرد که فرض شده بود به پختگی جدید مربوط است که توسط نقش قدرت جهانی ایالات متحد در عین سازگاری با جامعه های مصرف توده ای به پایه خانواده که در آن وقت در انگلستان، فرانسه، آلمان گسترش می یافت، سپرده شد. همان طور که اریک اریکسون می گفت: فرد پخته «اختلاف ها را تحمل می کند، شرایط را با احتیاط و روشمندانه می سنجد، با دقت داوری می کند و بنابر موقعیت به عمل می پردازد و خود را شایسته ایمان و خشم نشان می دهد» . (27)

بنابر این، روانکاوی پس از جنگ (دوم جهانی) دیالک تیک بهبود خواهی و کناره پذیری را توضیح می دهد. روانکاوی که بنابر واقعیت دفاع اش از زندگی خصوصی جای مرکزی در ایدئولوژی جنگ سرد اشغال کرد، بخش مکمل پروژه استاندارد سازی دولت رفاه کینزی بود که به متمرکز شدن روی استقلال شخصی ادامه داد و در ضمن به سرچشمه هم جنس باز هراسی، زن گریزی و محافظه کاری تبدیل شد. روانکاوی با رد کردن بزهکار دانستن هم جنس گرایی، آن را به عنوان یک «بیماری» باز تعریف می کرد، در واقع، مجرم بودن آن هایی وجود داشت که پیش از این ترس برآن فرمانروا بود. روانکاوی ضمن قانونی دانستن جنسیت زنانه در تئوری- در پراتیک، «زنانگی»، «مادر»، «اورگاسم واژینال» را مانند سلاح علیه زنان در هوا تاب می داد. روانکاوی ضمن ادعای قد بر افراختن «بر فراز» مبارزه های سیاسی، ابتکارهای شخصیت هایی چون الکساندر میچرلیخ و ماسااو مورایاما را ناچیز می شمرد که می کوشیدند بازگشت به خویش روانکاوانه را با بینش تاریخمند شده جامعه به منظور درک کردن فاشیسم و میلیتاریسم آلمان و ژاپن دوباره پیوند بزنند اما تحلیل بدون علاقمند بودن به چنین اقدام ها، بسیجیدن آلمان و ژاپن را در چارچوب جنگ سرد آسان کرد و به روشنی مک کارتیسم گرایی را جایز دانست.

با وجود این، حتا هنگامی که روانکاوی توسط دولت رفاه جنگ سرد بازیابی شد، پیوند ها با خاستگاه های کاریسماتیک و ضد نهادی اش را حفظ کرد، البته این تا اندازه ای به یاری که «از رابطه های تنگاتنگ  اش با پدران بنیان گذارش ناشی می شود» و نیز تا اندازه ای به یاری رابطه های اش با هنر و آزمون مذهبی، البته به ویژه به یاری رابطه های اش با  عشق نفسانی که به عقیده وبر به نظر می رسد درآمدی برای ورود به «دروازه دسترسی به هسته نا عقلانی تر و بنابر این واقعی تر زندگی» «28» است، مربوط بود. طی دهه 1950، تحلیل گران از این رابطه ها برای تقدیس کردن دوباره خانواده دگر سکس خواهی استفاده کردند که مفهوم زندگی خانواده را به مفهومی در عمق شخصی، اخلاقی و جنسی مجهز کرد که پیش از این به شکل های برون خانوادگی زندگی شخصی مربوط بود. از این رو، به نیروهای کاریسماتیک توسل جستند که هنوز آن ها را کنترل نمی کردند. در دهه 1960، شورش جریان های متحد، درون همان روانکاوی موفق به در هم شکستن چارچوب پیشه روانکاو، دگر سکس خواهی دولت رفاه شد. بنابر این، تحلیل هم زمان سنجش گر و وام گیرنده از سرچشمه های کاریسماتیک اش در مرکز و عقلانی شدن فزاینده زندگی شخصی در دهه 1960 و نقد برآمده از عقلانی شدن، رد کاریسماتیک پیش پا افتاده روزمره بود که در دهه 1960 تحمیل شد.

منبع شماره 41 مجله آکتوئل مارکس


پی نوشت ها

20. ماکس وبر : «اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری» همان جا ص 243

21. آنتونیو گرامشی یکی از بزرگترین نویسندگان مارکسیستی است که با روانکاوی در گیر بود. او هنگام زندانی بودن توسط فاشیست ها در 1928 نوشت که همه جامعه های برنامه ریزی شده، خانواده و بنابر این مسئله جنسی را در کانون دل مشغولی های خود قرار می دهند. هم چنین دولت های دوره رنسانس به شورای شهر کامپانلا و روشنگران نا اجتماعی، و از سوی دیگر ، سرمایه داری برنامه ریزی شده قرن 20 به فروید نیاز داشته است. به عقیدهگرامشی زنجیره تولید فوردیستی ضمن استفاده کردن از «جبر اخلاقی» کوشش می کرد«نوع جدید زحمتکش» را به وجود آورد، اما اجبار نمی توانست کافی باشد. فوردیسم به فرویدیسم نیاز داشت. زیرا فوردیسم تمایل های شخصی زحمتکش را به شکل آن چه که گرامشی «افسانه جدید نا اجتماعی استوار بر سکس» نامید، بیان می کرد.گرامشی ضمن ستایش از سرمایه داری برنامه ریزی شده از به وجود آوردن گونه های جدید رابطه ها بین جنس ها به این می اندیشید که سرمایه داری توانِش ویژه رهایی اش را باز می دارد . نقش فرویدیسم از آن جاست. فرویدیسم مردان و زنان را به فرا رفت از کرانمندی های سرمایه داری فوردیسم تشویق می کرد، البته، تنها در اندیشه . (آنتونی گرامشی، دفترهای زندان، پاریس، گالیمار، 1991، ترجمه از ایتالیایی توسط کلود پررو و پیر لا روش ، دفتر 22، «آمریکانیسم و فوردیسم»، صص 213- 177 ). هرچند درخشان، نگرش گرامشی زیاد تابع تئوری مارکسیستی کلاسیک زیر بنا و رو بنا باقی می ماند. ضمن پیشنهاد کردن این اندیشه که روانکاوی رابطه ، نه با سرمایه داری، بلکه با روح – روان شناسی و فرهنگ – مصرف انبوه در قرن بیستم دارد، امیدوارم از کاهش گرایی پرهیزیده باشم. نگرش من نه فقط به کلی جدا از اندیشه روبنا است، بلکه به بیان کردن دلیل های کهنه شدن آن کمک می کند.

22. ماکس وبر، اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری، همان جا، ص 105 .

23. جان . گ . هاولس (انتشارات) ، تاریخ روان پزشکی جهان، نیویورک، برونر/ مازل، ص ، 464 .

24. اِ . فولر توری ، فریفتاری فروید . نتیجه شیطانی تئوری فرویدی اندیشه و فرهنگ در آمریکا، نیویورک، harper perennial  ، 1992 ، ص ، 165

25. ساموئل کلوسنر ، روان پزشکی و مذهب، نیویورک، انتشارات آزاد گلن کویه ، 1964

26. موریس یانویچ، واپسین نیمه سده، شیکاگو، انتشارات دانشگاه شیکاگو، 1978 ، صص 429 – 417 .

27. کریستوفر لاش ، پناهگاه در یک جهان بی رحم ، نیویورک ، بازیک بوکز، 1977 ، ص ، 108 .

28. ماکس وبر، جامعه شناسی دین ها همان جا، صص 439 – 438 .

No Comments

Comments are closed.

Share