پرویز شهریاری
شیفته آزادی انسان و ستیهنده پرشور با تاریک اندیشی
از میان ما رفت

15.05.2012

0_parviz

در سپیده دم آدینه 22 اردیبهشت ماه 1391 پرویز شهریاری، انسان و آموزشگر با شکوه، مردم دوست و مبارز نستوه راه آزادی، استاد بلند آوازه ریاضیات ایران، نویسنده، روزنامه نگار پر تلاش میهن ما چشم از جهان فرو بست. از دست دادن این فرزانه فرازمند که سر لوحه زندگی پر بارش «اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک » بود، ضایعه جبران ناپذیری برای همه ایرانیان آزادی خواه، دانش پژوه و زحمتکش است .

شهریاری از همان اوان کودکی طعم تلخ فقر و نداری را چشید. پنج خواهر و برادرش را به خاطر فقر و نداری از دست داد. پدر جوان اش که نخست رعیت و سپس کارگر کارخانه بافندگی خورشید کرمان بود، از فشار زندگی و کار طاقت فرسا جان اش را از دست داد. پرویز جوان برای تأمین هزینه زندگی خود و خانواده اش و ادامه تحصیل در تهران ناگزیر شد به کارهای سختی چون کارگری ساختمان و حتا کار در کوره پز خانه به پردازد. او در کوران این زندگی مشقت بار با زندگی توده های میلیونی مردم زحمتکش و ستمدیده آشنا شد و در پرتو آن، اندیشه رهایی زحمتکشان از رنج و ستم و استثمار در فکرش جوانه زد. نخستین کتاب اجتماعی او «جنبش مزدک و مزدکیان» که در سال 1327 در سن 22 سالگی نگاشته شد، حاصل پی کاوی تاریخ جنبش های اجتماعی و عدالت خواهی در سرزمین ما است.

آموزش ریاضی به زبان ساده یکی از ابتکارهای بی مانند این استاد بلند پایه، انقلاب بزرگی در کاربرد روشی بود، که به ریاضی گریزی و ریاضی هراسی در محیط های آموزشی پایان داد و این رشتهِ پی بنایی علمی را در میان نسل جوان توده گیر کرد. شهریاری با درک عمیق این وظیفه برجسته علمی در تحول و پیشرفت فکری جامعه از سال 1335 تا 1352 به نگارش و ترجمه کتاب های ارزشمندی در رشته ریاضی برای دانش آموزان و دانشجویان و علاقمندان ایرانی آن پرداخت. او با برداشتن این گام بزرگ به درستی در یافته بودکه ریاضیات در پرورش نگرش علمی و منطقی و برهانی به مسئله پیچیده زندگی اجتماعی و جهان نگری تأثیری اساسی دارد.

کتاب ها و نوشته های ریاضی شهریاری در سطح های گوناگون چنان گسترده و شمارمند است که طبقه بندی کردن آن ها کار آسانی نیست. به گفته او در یک مصاحبه مجموع کتاب و مقاله های (نوشته و ترجمه) 400 جلد کتاب و هزار مقاله است.

مجله «سخن علمی» به سردبیری پرویز شهریاری که از 1342 تا 1349 انتشار یافت، در نشر تازه ترین دیدگاه های علمی و اجتماعی و فلسفی با استقبال فراوان خوانندگان از طیف های مختلف اجتماعی روبرو شد. این نشریه تازه ترین دستاوردهای فیزیک، ریاضی، کیهان شناسی و اندیشه های فلسفی را در مقاله های کوتاه و روشنگر در اختیار خوانندگان خود قرار می داد. مقوله هایی چون ماده، ضد ماده، انرژی و مسئله های آن، دنیای پیچیده اتم و عنصر های نوین تشکیل دهنده آن به دقت مورد نقد و موشکافی قرارمی گرفت. خوانندگان از راه این نشریه با بسیاری از چهره های نام دار گذشته و معاصر علمی و فلسفی ایران آشنا می شدند. سرانجام رژیم آزادی کش ستم شاهی انتشار این مجله را تهدید کننده تشخیص داد و از ادامه کار شهریاری به عنوان سردبیر این مجله وزین علمی جلوگیری کرد و آن را به تعطیلی کشاند.

ماهنامه وزین چیستا که از سال 1367 به سردبیری پرویز شهریاری تا پایان حیات وی به نشر خود ادامه داد، سهم نمایانی در ایران شناسی، بررسی دوره های گوناگون تاریخ ایران، آشنایی با آداب و رسم های ایرانیان، استوره شناسی ایران زمین، نقد و بررسی تأتر و سینمای ایران و جهان، کنکاش در جنبش های اجتماعی مردم ایران، بحث های ادبی و هنری و غیره داشته است. در این ماهنامه دیدگاه های پرویز شهریاری در سر مقاله در زمینه مسئله های گوناگون جای شاخصی دارد که در پایان این یادنامه به برخی از آن ها اشاره می شود.

پس از انقلاب، «آشتی با ریاضیات» که در یک دوره ده ساله انتشار یافت، رهیافت جدید برای نشر تئوری های ریاضیات نوین بود. وزارت ارشاد اسلامی برای سنگ اندازی در کار این نشریه از جمله به بهانه این که ما در زمان جنگ با کسی سر آشتی نداریم! ؟ تکلیف کرد به جای عنوان «آشتی با ریاضیات» عنوان «آشنایی با ریاضیات» به کار برده شود. انتشار 14 جلد کتاب«حل المسایل» در زمانی کوتاه به کتاب بالینی دانش آموزان و دانشجویان و ریاضی دوستان تبدیل شد. به موازات آن چاپ و نشر «کتاب های سیمرغ» جُنگی از کتاب های جیبی در رشته های گوناگون علمی و پژوهشی است که به بهای ارزان در اختیار علاقمندان قرار گرفت.

پرویز شهریاری چه به عنوان همکار وبیشتر به عنوان سردبیردر انتشار نشریه هایی مانند وَهومن، برهان، دنیای دانش آموز و نشریه های جانبی دانشگاه آزادو نشریه آشنایی با دانش، نقش فعال داشته است. علاوه بر این در سال 1379 به موازات عهده دار بودن سردبیری نشریه وزین اجتماعی، سیاسی و فرهنگی چیستا ، سردبیری نشریه «دانش و مردم» را بر عهده گرفت.

پرویز شهریاری به خاطر کامل کردن تلاش های علمی و فرهنگی خود برای بالا بردن سطح معلومات دانش آموزان و آماده کردن آنان برای ورود به دانشگاه اقدام به بنیان نهادن «گروه فرهنگی خوارزمی» کرد. فعالیت او در این گروه دیری نپایید. زیرا او معتقد بود که باید به اعتبار سود های به دست آمده از کار دبیران و استادان همکار در کار درس دادن ، به آن ها حقوق عادلانه داد. چون گردانندگان گروه به خاطر سودورزی با این پیشنهاد مخالف بودند از این گروه جدا شد و گروه دیگری به نام «گروه فرهنگی مرجان» را بنیان نهاد. (مرجان نام دخترنو جوان او بود که در سانحه اتوموبیل جان اش را از دست داد). او هم چنین به تأسیس دبیرستان های خوارزمی، مرجان و مدرسه عالی اراک همت گماشت تا فرزندان ایران از امکان های بهتر برای دانش آموختن برخوردار شوند.

پرویز شهریاری به مناسبت خدمت های گرانقدرش در آموزش ریاضیات، تألیف و ترجمه کتاب های پر شمار علمی و ریاضی در سال 1345 به دریافت نشان درجه یک علمی نایل آمد و در سال 1384 به عنوان «چهره ماندگار» ایران شناخته شد.

پرویز شهریاری جوان فعالیت سیاسی اش را با عضویت در سازمان جوانان حزب توده ایران آغاز کرد و به خاطر این فعالیت ها، چندین بار به زندان افتاد. او پس از کودتای 28 امرداد 1332 مدت کوتاهی به عنوان مسئول کمیته ایالتی مازندران در این استان فعالیت داشت و سپس با لو رفتن کمیته ایالتی تهران که او عضو آن بود، دستگیر شد.پس از آزادی از زندان کماکان به کار علمی و فرهنگی و تدریس ریاضی در مؤسسه های آموزشی پرداخت.

در آستانه انقلاب بهمن ماه 1357در همکاری با م. ا. به آذین وجمعی دیگر در بنیان گذاری «اتحاد دموکراتیک مردم ایران» که بیان نامه آن به طور علنی در مهر ماه 1357 انتشار یافت، شرکت داشت. او عضو هیأت اجرایی این سازمان و عضو هیأت تحریریه نشریه نیمه علنی «اتحاد دموکراتیک مردم ایران» ارگان این سازمان بود. او علاوه بر نوشتن مقاله، تنظیم ستون طنز این نشریه با عنوان «کی به کیه» را بر عهده داشت. پرویز شهریاری پس از انقلاب بهمن در هیئت اجرایی «شورای نویسندگان و هنرمندان ایران» و هیئت اجرایی «جمعیت ایرانی هواداران صلح» عضویت داشت. پس از یورش به حزب توده ایران در 17 بهمن 1361 به ظن عضویت در تشکیلات این حزب دستگیر شد. اما چون چنین نبود چندی بعد آزاد شد.

در اشاره به برخی دیدگاه های سیاسی و اجتماعی پرویز شریاری، از جمله در باره نقش نویسندگان و هنرمندان می خوانیم:

«. . . روشنفکران و هنرمندان، اگر از معدود عنصر هایی که خود را در اختیار زر و زور گذاشته اند، بگذریم، در تمامی طول تاریخ پر تنش و پر فراز و نشیب ما همیشه عدالت خواه بوده اند ، همیشه از آرمانی  انسانی پیروی کرده اند و همیشه با تمام توان خود در جستجوی حقیقت بوده اند و این وجه مشترک همه اهل قلم و اندیشه را نباید دست کم گرفت، چرا که می تواند نقطه آغازی برای فعالیت باشد.

یک دست کردن رأی و اندیشه روشنفکران و هنرمندان، نه ممکن است و نه سودمند، روشنفکر و هنرمند، اگر به واقع آرمان خواه و حقیقت جوست، باید توانایی تحمل نظر دیگران و به خصوص «تازه کاران» را داشته باشد. باید این حقیقت مسلم زمان را بپذیردکه دیگر نمی توان تنها با «دستور» و پراکندن «نسخه های حاضرو آماده و کلیشه ای » به هدف خود رسید.

برخورد اندیشه ها به معنای تندی و هتاکی نیست، به این نظر اعتقاد داشته باشیم که مردم هتاکی و بد زبانی را به معنای بی فرهنگی می دانندو هرگز حق را به چنین نوشته هایی نمی دهند. هرگز نباید بنای داوری را بر این گذاشت که «اگر کسی با نظرهای من مخالف است، پس با من دشمن است»، و آن وقت بر اساس این داوری نادرست، به خود اجازه داد که با هر زبانی و هر شیوه ای برای مقابله با این دشمن خیالی، آماده نبرد شود» .

«. . . صاحبان قلم و اندیشه، تنها وظیفه «دفاع از خود» و «بی آبرو کردن دشمن خود» را ندارند. وظیفه ورسالت اصلی آن ها، در درجه اوّل روشن کردن مردم و در درجه دوّم حفظ یگانگی بین خود است. یگانگی صاحبان قلم به معنای آن نیست که در اندیشه و نظر خود اختلافی نداشته باشند. این یگانگی به معنای وجود رسالت و جست و جوی وجود حقیقت و شناساندن آن به مردم است؛ و روشن است که این رسالت را نمی توان به انجام رساند، مگر این که برخوردی منطقی و انسانی در بین آن ها وجود داشته باشد. برخوردی که تنها به خاطر برملا کردن حقیقت و شناساندن آن به مردم باشد. شجاعت در این نیست که با هر حربه ای ، حریف خود را به زانو در آوریم و از میدان به در کنیم ، شجاعت واقعی در قبول حقیقت، در شکیبایی و در «برخورد فرهنگی» است.

«. . . صاحبان قلم و اندیشه، نمی توانند و نباید از هم دور باشند. اختلاف سلیقه ورأی و تفاوت دیدگاه ها از ویژگی های اندیشمندان، نویسندگان و هنرمندان است. و چه خوب که چنین است. فضای بدون بحث شایسته اهل قلم نیست. در رویارویی های اندیشه است که حقیقت آشکار می شود. از درون، گروه های کوچکی همیشه اتفاق نظر دارند و یا «تازه کارانی»که تسلیم «پیش کسوتان» اند، هیچ نیرویی و هیچ حقیقتی ظاهر نمی شود. البته، پیش کسوتان حق پیش کسوتی دارند ولی تنها به خاطر در میان گذاشتن تجربه های تلخ و شیرین خود. پیش کسوتی هرگز به معنای «حق وتو» نیست. به خصوص، تجربه کار روشنفکران ما در سده اخیر ثابت کرده است که فعالیت های انفرادی یا درون محفلی، هر چند که همراه با آرمان خواهی و عدالت جویی باشد، نمی تواند بر کار جامعه و بر دگرگونی های آن تأثیری جدی داشته باشد و چه بسا که نیروی محفل های جداگانه ، موجب خنثا کردن نتیجه کار یکدیگر شده اند. . . » . (چیستا .آذر ماه 1369 شماره 72) .

در اشاره به گفتاری که در یازدهم خرداد 1370 در شبکه اوُل جمهوری اسلامی در باره «نجوم قبل از تکنولوژی» پخش شد، نوشته است:

«در سراسر گفتار حتا نامی از ایران برده نشد. گمان می کنیدوقتی از «سهم اعراب در جبر» سخن می گفت، نامی از محمدبن موسی خوارزمی یا محمد کرجی یا حکیم عمر خیام برد؟ یا وقتی از رصدخانه ها و زیج ها گفت وگو می کرد، یادی از «زیج خوارزمی» و «زیج ملکشاهی» و دیگران کرد؟ و یا از رصدخانه بلخ (به یاری سلیمان بن عصمت سمرقندی در سده نهم میلادی)، رصدخانه جندی شاپور (به یاری احمد نهاوندیرصدخانه شیراز (به یاری عبدالرحمن صوفی) ، رصدخانه بغداد (به یاریابوسهل کوهی و ابوالوفا بوزجانیرصدخانه ری (به یاری خجندی و همه در سده دهم میلادی)، رصدخانه مراغه (به یاری خواجه نصیر الدین طوسی در سده سیزدهم میلادی) یاد کرد؟ و یا وقتی از رصدخانه سمرقند نامی می برد، غیاث الدین جمشید کاشانی را به یاد آورد؟ به هیچ وجه !

مثلثات (همچون جبر و تا حدی نظریه عددها) در ایران زاده شد و نام بزرگانی چونابو الوفا بوزجانی، ابوریحان بیرونی، خواجه نصیر الدین طوسی و غیاث الدین جمشید کاشانی بر تارک این دانش ثبت است. اصطلاح های «سینوس»و «تانژانت»، ترجمه اصطلاح های «جِیب» و «ظِل» است که ریاضی دانان ایرانی ابداع کردند، ولی گوینده به این اکتفا کردکه «سهم اعراب در جبر و مثلثات بزرگ است. . . »

نمی دانم اصل مطلب مغشوش بوده یا در ترجمه اشتباه شده است که کشف«صفر» و لگاریتم را به الغ بیک نسبت داد که البته هر دو دروغ است. آن چه مربوط به واژه «لگاریتم» است، گمان می کنم با «الگوریتم» اشتباه شده است.

در سده های میانه که اروپا درظلمت جهل و تعبدبه سر می برد، در شرق و بخصوص در ایران، دانش ریاضی به مرز بالایی از شکوفایی رسیده بود. ریاضی دانان ایرانی، با تکیه بر دست آوردهای نظری ریاضیات یونانی و ریاضیات نیمه نظری و نیمه کاربردی هندی و استفاده از سنت های علمی ایرانی، توانستند این دانش را به چنان سطحی بالا ببرندکه تا آن زمان نظیر نداشته است. روش ریاضی دانان ایرانی این بود که ابتدا مفهوم ها و قضیه های نظری را طرح می کردند ومی کوشیدند به «روش کلی راه حل» دست یابند و سپس به زمینه کاربردی این «روش های راه حل» می پرداختند. . . بعدها این گونه «روش های کلی راه حل» را «آَلگوریتم» نامیدند و در واقع، مفهوم «آلگوریتم» در ایران زاده شد. به همین مناسبت است که خود واژه «آلگوریتم» همان لاتینی شده نام «الخوارزمی» است و به همین مناسبت است که در جهان «انفورماتیک» را ، روز خوارزمی نامیده اند، چرا که انفورماتیک براساس «آلگوریتم ها » پدید آمده است. . . سخن کوتاه :

       

با بدرود رنجبار یاد و نام این انسان بزرگ و مردم دوست را گرامی می داریم !

 

نگارندگان نگرش

No Comments

Comments are closed.

Share