دیوید هاروی
برگردان : ب . کیوان
افق های جدیدی که شایسته گشودن آزادی اند، بسیار والا و بسیار برجسته اند که موعظه های لیبرالی به شدت آن را نشنیده می گیرند. می توان سیستم بهتر دولت، بسی بهتر از سیستمی ساخت که نو محافظه کاری بر آن درنگ دارد.
افق های جدیدی که شایسته گشودن آزادی اند، بسیار والا و بسیار برجسته اند که موعظه های لیبرالی به شدت آن را نشنیده می گیرند. می توان سیستم بهتر دولت، بسی بهتر از سیستمی ساخت که نو محافظه کاری بر آن درنگ دارد.
شعری از گونتر گراس، شاعر بزرگ آلمانی ، در نقد سیاست های دولت این کشور و وضعیت بین المللی
زمان آن فرا رسیده که ما مردم استقلال خودمان را از اقتصاد پول پرستانه وال استریت اعلام کنیم. من به این واقعیت امید دارم که میلیونها مردم در سراسر جهان دارند مغالطه های اخلاقی و عملی اقتصاد وال استریت را در می یابند و با عنایت به ایجاد یک اقتصاد جدید دارند زندگی اقتصادی خود را در اختیار میگیرند.
زمان که می گذرد هر کسی می تواند به میل خود, و با هدفهایی که درنظر دارد, به آن برگردد و رویدادها را از دید امروزی اش ببیند. یادداشت آقای دکتر باقر پرهام در بی بی سی فارسی ,در زمینه ی چگونگی اخراج توده یی ها از کانون نویسندگان ایران, از همین زاویه جای بازنگری دارد.
سوسیالیسم «کامل» اتوپی ضروری باقی می ماند. زیرا ، اگر سرمایه داری همه مردم را به خیال پردازی در باره رفاه سرگرم می سازد، در عمل شکل های از هم پاشیدگی اجتماعی و ویرانی سیاره را به بشریت تحمیل می کند که در دراز مدت تحمل پذیر نیستند.
غول از شیشه بیرون آمده است. دیگر مردم این را تحمل نمیکنند که انتقال قدرت وثروت بطور سیستماتیک از 99% به سوی 1% صورت پذیرد. در این جنبش فوق العاده، جنبش بی رهبری، هریک از افراد 99% که در آن مشارکت میکند به شکل گیری تاریخ کمک کرده است.
این مملکت از آنِ همه ی ما ست، ما ایرانی ها، از هرجا که هستیم و هر طور که هستیم . سرنوشت این مملکت، سرنوشت همه ی ماست و با مشارکت همه ی ما و با دست ها ی همه ی ما ست که ساخته می شود؛ بی هیچ حصری، بی هیچ استثنایی، بی هیچ قیمی . با صدای بلند بگوییم، همزاد « انتخاب »، « آزادی » است؛ بگوییم ، آن چه در ایران به نامِ « انتخابات مجلس » برگذار می شود، هیج عنصری جز نام از « انتخابات »، ندارد
پی آمدهای جهانی کاربرد برنامه تعدیل ساختاری به طور هم زمان در شمار زیادی از کشورهای در راه توسعه کدامند؟ درمان صندوق بین المللی پول توأم با اجرای سیاست پولی در اغلب کشورهای توسعه یافته به سوق دادن اقتصاد جهانی در جاده واگشت جهانی گرایش دارد.
ده راهی که جنبش تسخیر توسط آن همه چیز را تغییر می دهد
در پی برگذاری بحث های نظری در باره ی مفهوم های قانون و حکومت و قرارداد اجتماعی از دیدگاه های هابز و لاک و مونتسکیو و روسو، « انجمن دوستداران اندیشه » اینک به بررسی چگونگی شکل گیری این مفاهیم در جنبش مشروطیت می پردازد .
این متن روایتی کوتاه از گزارشی است که من به فوروم اجتماعی جهانی سال 2006 در نشست باماکو ارائه کردم. هدف آن مطرح کردن مشکل هایی است که در گفتگوی عمومی 18 ژانویه 2006 مورد بحث قرار گرفت. همان طور که عنوان این فوروم آن را نشان می دهد، مسئله مرکزی مسئله چشم انداز های باز «فراسوی جهانی شدن لیبرالی» و مبارزه های مربوط است.
رویارویی تئوری پردازان مارکسیسم معاصر با نظم نو لیبرالی یک پدیده دو ارزشی است. از یک سو، لیبرالیسم نو به آن ها به عنوان تحلیلگران خدمت عظیمی می کند. زیرا بسیاری از خصلت های سرمایه داری را در شکل های بسیار زننده شان بر می انگیزد؛ از سوی دیگر، آن ها را با یک دوره جدید، بیگانه با سنت های دوره بندی خاص جریان تئوریک شان رویارو می سازد.
مجله آکتوئل مارکس در صدد بر آمد،بحثی را با مطرح کردن پرسش های بسیار ساده و مستقیم با میانجی ها (و دو مهمان دیگر ژاپنی و آرژانتینی) آغاز کند. این پرسش ها به طبیعت لیبرالیسم نو و ارتباط آن با سرمایه داری و امپریالیسم، الهام های تئوریک، تضاد ها و امکان های فرارفت مربوط اند. آن ها برای روشن کردن داو های اساسی، نمودار کردن همگرایی ها وشاید آشکار کردن اختلاف دید گاه ها کوشیده اند.
همه نشانه ها حاکی از آن است که جنبش های خواهان ژرفش دمکراسی و طالب عدالت و ضد عملکرد سرمایه های مالی در جهان رو به گسترش خواهد بود. واقعیت آن است که با شکست طرح های سرمایه داری نولیبرال روندی بازگشت ناپذیر آغاز شده که مسیر تکامل و آینده آن بسته به هشیاری سکانداران سیستم های اقتصادی- سیاسی حاکم بر جهان و نیز درجه آگاهی شرکت کنندگان در این روند است.
در شرایطی که ما شاهد تجاوز گستاخانه امپریالیسم آمریکا به عراق برای کنترل نفت خاورمیانه هستیم که 65 درصد منابع انرژی جهان را دارد و نیزتجاوز به افغانستان و اکنون به لیبی زیر چتر پیمان ناتو جایی برای کتمان امپریالیسم و «گفتمان» سازی های موهوم پیرامون آن باقی نمی گذارد که کسانی دانسته یا نا دانسته هم آوا با کاخ سفید و شرکا سیاست های امپریالیستی آن ها در سراسر جهان و به ویژه در منطقه بسیار مهم و حساس خاور میانه را «اقدام» برای پی افکندن «دموکراسی» وانمودکنند و صدور این دموکراسی کاذب را «استفاده از فرصت ها» بنامند.
آن ها ما را خیال پرداز می نامند. اما خیال پردازانِ واقعی کسانی هستند که فکر می کنند این سیستم می تواند برای مدت نامعلوم به همین شکل ادامه پیدا کند. ما خیال پرداز نیستیم. ما داریم آن ها را از خواب خوش شان که دارد به یک کابوس تبدیل می شود بیدار می کنیم. ما چیزی را نابود نمی کنیم. ما تنها شاهدِ آن هستیم که چه طور سیستم، خودش را نابود می کند.
برای مارکس پارادیگم (مدل واره) زندگی در جامعه کار است. برای هابرماس مسئله در جامعه معاصر عبارت از ارتباط است. این دگرگونی چشم انداز در کانون اثر واپسین وارث دبستان فرانکفورت است
مسئله رابطه اجتماعی، یا بهتر بگوییم، مسئله شیوه هایی که مجموع افراد توسط آن ها، همان جامعه را بنا می نهند و رشد می دهند و «پیکر اجتماعی» را می سازند، مسئله به شدت تئوریک و در همان حال بسیار سیاسی است. چندین سال است که من با کریستیان پا لوآ روی این مسئله بر پایه مفهوم «شیوه اجتماعی شدن» کار می کنم. در این جا مایلم بر اساس اثرهای هابرماسپرسش هایم را به بحث بگذارم
تصادفی نیست اگر شمار زیادی از اندیشمندان بسیار خلاق مارکسیست عصر ما- لوکاچ، ازدبستان فرانکفورت- از ماکس وبر و تشخیص بی شبهه و «بدبینانه» برهان آوری اودر زمینه عقلانیت مدرن الهام گرفته اند. کوشش هابرماس که بدون شک مانند افق آرمان او فریبنده است، بنابر این، از دید درک عصر ما خطر رو گرداندن از این تشخیص روشن بینانه ورو آوردن به توهم های لیبرالی خرد گرایی قرن 19 را در بر دارد.